قصه حسین کرد شبستری
براساس روایت ناشناخته موسوم به حسین نامه
به کوشش. ایرج افشار. مهران افشاری
نشر. چشمه
دریافت سایز بزرگ پوستر
حجم: 1.95 مگابایت
اما چموشنگ چوب دست را بر قبّه ی سید فرود آورد که دست سید لرزید از آن ضرب دست و سپر رد شده بر شانه سید رسید. چموشنگ سیاه دانست که شانه ی سید شکست، نهیب داد که ببندید دست سید را. خواستند که دست سید را ببندند که نعره ای بلند شد و سیاه پوشی چون آتش در رسید و برگردن ازبکی زد که سرش به دور افتاد. ازبکان به کنار رفتند. مشعل را خاموش کرده به نزد سید آمد. گفن پایت را فراخ بگذار. پا را فراخ کرده سید را بر گردن گرفت و روانه شد ....