دریافت سایز بزرگ
حجم: 1.17 مگابایت
ابوالفضل کاظمی متولد کوچه نقاش ها در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان است به دلیل علاقه اش به این محله و کوچه نام کتاب را کوچه نقاش ها گذاشته است.در این کتاب راوی دست ما را میگیرد و ما را به شانزده گذر از زندگی اش می برد .کتاب حاصل سه ماه مصاحبه صبوری با کاظمی است . کاظمی فرمانده گردان بسیجی لشگر 27 محمد رسول الله (ص) بوده وی د رطول جنگ در چندین عملیات به صورت نیروی آزاد شرکت داشته و در عملیات کربلای 5 و 8 فرمانده گردان عملیاتی میثم بوده .
کمی از کتاب
... نزدیک ترمینال جنوب رسیدیم. داشتند پل می ساختند. خیابان به هم ریخته بود. ماشین ها توی هم بودند و هر کسی از یک وری می رفت. پایه پل را زده بودند؛ اما رویش هنوز مانده بود.
سرعت موتور را کم کردم تا ترافیک و شلم شوربای خیابان را رد کنم. به میله های آهنی که کنار خیابان ریخته بود، رسیدم. سرعتم را پایین آوردم و نرم نرمک از کنارشان رد شدم. درست در همان لحظه ،یک تریلی غرش کنان به ما نزدیک شد و خواست از سمت راستم سبقت بگیرد. هنوز از کنارم کاملا نگذشته بود که چرخ عقبش گرفت به چرخ موتورم و یک آن هدایت موتور از دستم خارج شد. سکندری خوردم. اول پایم را تکیه کردم روی زمین و همه زورم را جمع کردم که نگذارم موتور بیفتد ؛ اما موتور به چپ و راست منحرف شد ودست آخر به طرف چپ محکم خورد زمین و هر سه مان بر زمین افتادیم.
سریع بلند شدم و خودم را جمع و جور کردم . حمزه گریه می کرد. دستش زخم شده بود. کف دست خودم هم زخمی شده بود و خون می آمد. فاطمه هم یک طرف افتاده بود. رفتم بالای سرش. دستم را زیر سرش گذاشتم...